جدول جو
جدول جو

معنی پیش قدم - جستجوی لغت در جدول جو

پیش قدم
کسی که زود تر از دیگران بکاری اقدام کند
تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
فرهنگ لغت هوشیار
پیش قدم
((قَ دَ))
آن که پیش از دیگران به کاری دست بزند
تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
فرهنگ فارسی معین
پیش قدم
کسی که جلوتر از دیگری به راهی برود یا به کاری اقدام کند، پیش گام
تصویری از پیش قدم
تصویر پیش قدم
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از پیش قدمی
تصویر پیش قدمی
پیشگامی
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه چون فیل گام تواند برداشت کسی که مانند فیل راه رود پیل گام: برق جه باد گذر یوز دو و کوه قرار شیر دل پیل قدم گورتک آهو پرواز. (منوچهری)
فرهنگ لغت هوشیار
آنکه نخست بکاری در آید مقدم سابق، آنکه بر دیگران سابقه دوستی و خدمتگزاری دارد، (فتوت) بزرگ قوم کبیر شیخ پدر مقدم قاید راس الحزب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش آمد
تصویر پیش آمد
آکسیدانت
فرهنگ واژه فارسی سره
پیشا دست ستد و داد جز به پیشا دست - داوری باشد و زیان و شکست (لبیبی) پیشا کاست آرمون مساعده وجهی که پیشکی دهند، قسمت نخست از چند قسمت وجهی که پیشکی دهند و بقیه را باقساط، بیعانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قبض
تصویر پیش قبض
نوعی اسلحه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قاب
تصویر پیش قاب
پشقاب، بشقاب
فرهنگ لغت هوشیار
پیش رفتن جلو رفتن بحضور رفتن: رقعتی نبشتم بشرح تمام و پیش شدم، سبقت گرفتن جلوتر رفتن: زم پیش شدن در رفتن، پیشرفت کردن پیشرفت داشتن بنتیجه رسیدن: سالار بکتغدی گفت: این هر دو هیچ نیست و پیش نشود و آب ما ریخته گردد
فرهنگ لغت هوشیار
جلو زدن سبقت گرفتن، ریختن گندم و جو و برنج و جز آن را در طبق و حرکت دادن تا سنگ و شن و کاه آن از دانه ها جدا گردد پیش کردن باد دادن، کشیدن چیزی را بطرف خود با دست و غیرآن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش چشم
تصویر پیش چشم
در منظر در مرای برابر دیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش آمد
تصویر پیش آمد
حادثه قضیه رویداد سانحه عارضه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیشقدمی
تصویر پیشقدمی
حالت و کیفیت پیشقدم سبقت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش شدن
تصویر پیش شدن
جلو رفتن، پیش رفتن، پیشرفت کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش قبض
تصویر پیش قبض
آنچه زودتر به چنگ آید و گرفته شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خوش قدم
تصویر خوش قدم
ویژگی کسی که قدمش میمون و مبارک است
نیک پی، خجسته پی، فرّخ پی، سپیدپا، فرّخ قدم، فرخنده پی، پی سفید، پی خجسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از پیش قسط
تصویر پیش قسط
قسمت اول از پولی که باید به اقساط داده شود
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فیل قدم
تصویر فیل قدم
پیلگام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از میخ قدم
تصویر میخ قدم
کسی که پایش شکسته و نتواند بجایی رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پیش قسط
تصویر پیش قسط
((قِ))
مساعده، وجهی که پیشکی دهند، قسمت نخست از چند قسط، بیعانه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش قبض
تصویر پیش قبض
((قَ))
نوعی از اسلحه، فنی است از کشتی و آن عبارت است از دست بر دست حریف گذاشتن و به انواع مختلف زور زدن، محلی است از قسمت جلو کمر و نواحی مجاور که طرف با دست آن را تواند گرفت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیش آمد
تصویر پیش آمد
((مَ))
حادثه، روی داد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از پیلقدم
تصویر پیلقدم
پیلگام
فرهنگ لغت هوشیار